-
این عادلانه ست که ما بخاطر زندگی که نخواستیم ، مواخذه بشیم؟
شنبه 31 فروردین 1392 11:27
امروز صبح ، تو اتوبوس ، خوندن کتاب اورینا فالاچی " نامه ای به کودکی که هرگز زاده نشد" رو تموم کردم.یه جورایی خوندنش بیشتر از مدت زمانی که برای خوندن این تعداد صفحه زمان می بره، وقتم گرفت.انگار نمیشد حتی کلمه ای رو از دست داد.مدام خودم جای زنی میذاشتم که قراره مادر بشه.هرچیزی که می گفت رو تجزیه و تحلیل میکردم...
-
شعری که شرح حال من است!
پنجشنبه 29 فروردین 1392 10:12
هردو بر این باورند که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده . چنین اطمینانی زیباست، اما تردید زیباتر است . چون قبلا همدیگر را نمی شناختند، گمان می بردند هرگز چیزی میان آنها نبوده . اما نظر خیابان ها، پله ها و راهروهایی که آن دو می توانسته اند از سال ها پیش از کنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟ دوست...
-
نزار قبانی
پنجشنبه 29 فروردین 1392 10:06
دوستت می دارم در فاصله ی این عشق و آن عشق در فاصله ی زنی که خداحافظی می کند و زنی که از راه می رسد این جا و آن جا دنبالِ تو می گردم هر اشاره ای انگار به چشم های تو می رسد چگونه تفسیر کنم این حسّی را که روز و شبم را ساخته زیباترین زنِ دنیا کنارِ من است پس چگونه مثلِ کبوتری می گذری از خیالِ من؟...
-
خنده!
دوشنبه 26 فروردین 1392 13:32
...هیچ وقت نفهمیدم چه طور این جوری می خنده. ولی فکر میکنم دلیلش گریه کردنای زیادشه! فقط کسانی که زیاد گریه می کنن ، می تونن قدر قشنگیای زندگی رو بدونن و خوب بخندن! گریه کردن آسونه و خندیدن سخت! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی
-
فردا شکل امروز نیست
چهارشنبه 21 فروردین 1392 10:48
اگر تو فردا را به درستی ندانی، سوگند به آسمان که هیچ چیز را نمی دانی، اگر تو فردا را ننویسی، هیچ چیز ننوشته یی، اگر تو فردا را چون نسیم شیرینی که گه گاه می وزد نبویی، هیچ چیز را نبوییده یی، و اگر تو فردا را با ژرف ترین باورها باور نکنی، هیچ چیز را باور نکرده یی ... سوگند می خورم، هزار بار سوگند می ...
-
دروغ
دوشنبه 19 فروردین 1392 09:49
از همه مهمتر به خودت دروغ مگو . کسی که به خودش دروغ می گوید و به دروغ خودش گوش می دهد ، به چنان بن بستی می رسد که حقیقت درون یا پیرامونش را تمیز نمی دهد، و این است که احترام به خود و دیگران را از دست می دهد، و با نداشتن احترام دست از محبت می کشد . و برای مشغول کردن و پرت کردن حواسش از بی محبتی به شهوات و لذات خشن راه...
-
درست مثل آیینه
شنبه 17 فروردین 1392 21:44
بارها از خودم پرسیدم که چرا کتاب و کتاب خونی رو دوست دارم.هردفعه هم دلایل زیادی برای خودم آوردم ؛ مثل : اونا چیزای مفید زیادی به آدم یاد میدن، بهت کمک میکنن تا چند بُعدی فکر کنی، تو رو با جهان هایی آشنا میکنن که شاید هیچ وقت فرصت شناختشون نداشته باشی و ... . اما فکر میکنم تنها دلیلی که - حداقل تا به امروز - باعث شده...
-
سبکی و سنگینی
سهشنبه 6 فروردین 1392 19:41
ممکنه کتابی تو رو سبک کنه، سنگین کنه! وقتی اسمش رو می خونی می دونی - یا شاید می دونی- که چی در انتظارته اما تا وقتی به عمق کتاب نرفتی و درگیرش نشدی، واقعا نمی فهمی که چه چیزی در انتظارت بوده! همیشه معتقد بودم که کتابها با من حرف میزنن و همین اعتقاد باعث شده هر زمان که به چیزی بیشتر از دانسته های روانی خودم احتیاج دارم...
-
تو بیشتر منی یا من تو؟
دوشنبه 14 اسفند 1391 11:45
عاشقت باشم می میرم یا عاشقت نباشم؟ نمی دانم کجا می بری مرا همراهت می آیم تا آخر راه و هیچ نمی پرسم از تو هرگز عاشقم باشی می میرم یا عاشقم نباشی؟ این که عاشقی نیست این که شاعری نیست واژه ها تهی شده اند، عزیز دل به حساب من نگذار و نگذار بی تو تباه شوم. در بوی نارنجی پیرهنت تاب می خورم بی تاب می شوم و دنبال دستهایت می...
-
آلیس در سرزمین عجایب
یکشنبه 13 اسفند 1391 11:46
بعضی کتاب فروشی ها هست که وقتی آدم واردش میشه دیگه نمی خواد ازش بیرون بیاد. یکی از این اونا کتاب فروشی " امیر کبیر" ، مخصوصا طبقه پایینشه .قفسه هایی که تا سقف ه، عنوان هر قفسه مشخصه که متعلق به چه نوع کتابیه، فضای بزرگ... حتی اگه چند ساعت هم بگردی کسی کار به کارت نداره. آدم اونجا حس " آلیس در سرزمین...
-
هنر خوار شد جادویی ارجمند
دوشنبه 23 بهمن 1391 11:04
پریروز که طبق عادت داشتم توی کتاب فروشی ها پرسه میزدم ،گذرم به انتشارات " روزبهان " ناشر کتابهای " نادر ابراهیمی" افتاد.یکی از کتابهاش خیلی گرون بود. وقتی از فروشنده علت پرسیدم از مسایل جاری جامعه گفت. اما چیزی که برام خیلی جالب بود اینکه ؛ گفت : خانم ابراهیمی ( همسر نادر ابراهیمی) از میزان حق...
-
آیه های زمینی
سهشنبه 17 بهمن 1391 10:35
"آیه های زمینی " آنگاه خورشید سرد شد و برکت از زمین ها رفت سبزه ها به صحراها خشکیدند و ماهیان به دریاها خشکیدند و خاک مردگانش را زان پس به خود نپذیرفت شب در تمام پنجره های پریده رنگ مانند یک تصور مشکوک پیوسته در تراکم و طغیان بود و راهها ادامه ی خود را در تیرگی رها کردند دیگر کسی به عشق نیندیشید دیگر کسی به...
-
عشق و دوست داشتن
شنبه 14 بهمن 1391 10:51
... از عشق سخن باید گفت، همیشه از عشق سخن باید گفت . عشق در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان . این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است . عشق معیارها را درهم می ریزد، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می شود .... عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد . عشق قانون...
-
انتخاب کتاب
یکشنبه 8 بهمن 1391 11:53
شاید یکی از هیجان انگیز ترین لحظات کتاب خوانی ، لحظه ای است که یک کتاب تمام می شود و تو شدیدا مشتاقی که کتاب جدیدی را انتخاب کنی. حس قشنگی ست که آدم کتابهای خودش را زیر و رو کند و آن کتابی را که فکر می کند با روحیات حال حاضرش مطابقت میکند ، انتخاب کند.
-
مهابهاراتا / نمایش
شنبه 7 بهمن 1391 10:53
چه چیز تند تر از باد است؟ - فکر چه چیزی می تواند زمین را فرا بگیرد؟ - تیرگی نمونه ای از فضا به من نشان بده - دو دست بهم فشرده من نمونه ای از اندوه - نادانی نمونه ای از شکست - پیروزی شب زودتر رسید یا روز؟ - روز، اما فقط یک روز زودتر رسید چه چیز در جهت مخالف توست؟ - خودم جنون چیست؟ - راهی فراموش شده و شورش؟ چرا آدمها می...
-
حکایت ماه و پلنگ و عشق
چهارشنبه 27 دی 1391 10:29
عشق, پلنگی است که در رگهایم می دود.پلنگی که می خواهد تا خدا خیز بردارد. من این پلنگ را قلاده نمی بندم و رامش نمی کنم.حتی اگر قفس تنم را بشکند. خدا ماه است و این پلنگ می خواهد تا ماه بپرد.حکایت پلنگ و ماه عجب نا ممکن است.اما هر چه نا ممکن تر است زیباتر است. پلنگ عشق به هوای گرفتن ماه است که به آسمان جست می زند; اما...
-
گذشته یا آینده؟ مسئله کدام است؟
دوشنبه 25 دی 1391 11:56
واقعا دانسته های ما نسبت به گذشته چه مقدار است؟ آیا گذشته به راستی همان چیزی ست که ما فکر میکنیم؟ یا حقیقتی فرای آنچه که ما تصور میکنیم وجود دارد؟ سالهاست که دارم درباره اون قسمت از تاریخ که در تاریکی قرار داره میخونم. در واقع درباره تاریخ پیش از اختراع خط. دوره زمانی که همه چیزش در زیر سایه شک و تردید است.دوره که...
-
تئاتر تجربی
چهارشنبه 20 دی 1391 10:37
تئاتر تجربی کتابی مفید برای کسانی که علاقه به تئاتر دارند و البته حرفه ای نیستند.بین کتاب هایی که تا به امروز درباره تئاتر خوندم این کتاب با زبانی ساده دیدی کلی درباره عقاید و تجربیات کسانی که عاشق تئاتربودند و برای اعتلای آن از هر آنچه در توانشان بوده دریغ ننمودند، به خواننده عرضه میکند. استانیسلاویسکی پیتر بروک...
-
نخستین دستنویس
سهشنبه 19 دی 1391 16:14
وقتی داشتم قفسه کتاب هام مرتب میکردم به کتابایی برخوردم که مدتها قبل خوندمشون و خیلی لذت بردم اما به خاطر حجم زیاد کتابهای در نوبت مطالعه ، فراموششون کردم.به همین دلیل تصمیم گرفتم درباره شون بنویسم که لذت خوندشون رو با افراد دیگه تقسیم کنم . زهرا