-
نام
یکشنبه 17 بهمن 1395 16:57
به آواز گفتند کای سرفراز غم و شادمانی نماند دراز نگه کن که ضحاک بیدادگر چه آورد زان تخت شاهی به سر هم افراسیاب آن بداندیش مرد کزو بُد دل شهریاران به درد سکندر که آمد برین روزگار بکشت آنکِ بُد در جهان شهریار برفتند و زیشان به جز نام زشت نماند و نیابند خرم بهشت " فردوسی "
-
آغار ضحاک
چهارشنبه 13 بهمن 1395 09:10
چو ضحاک شد بر جهان شهریار برو سالیان انجمن شد هزار سراسر زمانه بدو گشت باز برآمد برین روزگار دراز نهان گشت کردار فرزانگان پراگنده شد کام دیوانگان هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند شده بر بدی دست دیوان دراز به نیکی نرفتی سَخُن جز به راز دو پاکیزه از خانه ی جمشید برون آوریدند لرزان چو بید که جمشید را هر...
-
بسی کشته
دوشنبه 11 بهمن 1395 16:34
ضحاک وار کشته بسی بی گناه را بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را " قاآنی "
-
بنده
یکشنبه 10 بهمن 1395 14:56
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بارتن نتوانم من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم " خیام "
-
سفرنامه بخش بیست و نهم : حیفا
جمعه 8 بهمن 1395 20:27
بعد از آن از آن جا برفتیم و به دیهی رسیدیم که آن را حیفا میگفتند و تا رسیدن بدین دیه در راه ریگ فراوان بود ، از آن که زرگران در عجم به کار دارند و ریگ مکی گویند، و این دیه حیفا بر لب دریاست و آنجا نخلستان و اشجار بسیار دارد. آن جا کشتی سازان بودند و کشتی های بزرگ می ساختند و آن کشتی های دریایی را آن جا جودی میگفتند....
-
تصویر
پنجشنبه 7 بهمن 1395 10:10
شیار دست هاش را ، نشان می دهد پدر ؛ " هنوز گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره " اما از ابر چشم هاش چکه می کند تصویر زنی جوان ! " رضا کاظمی "
-
برف
سهشنبه 5 بهمن 1395 13:29
برف می بارد خواب آتش می بیند شومینه سرد و خاکستری زمین افسرده و خیس تن عریان خود را به زمستان تسلیم می کند و پنجره انعکاس مردی است که درمانده خیابان را می نگرد برف می بارد " شیزو "
-
سرود صبحگاهی
یکشنبه 3 بهمن 1395 10:22
آن سوی دریا ها زنی است که هر صبح او را به یاد دارم. با دستانی که عطر نان و عسل دارند ، و گیسوانی که مرا در پناه خود می گیرند زنی که آغوشش بندرگاهی است که این کشتی درهم شکسته سرگردان می تواند تا ابد پهلو بگیرد. ] سرودی است که هر صبح با خود زمزمه می کند ... اولیس [ " شیزو "
-
سگال : راه رسیدن به حق
جمعه 1 بهمن 1395 19:01
از شیخ ما سوال کردند کی از خلق به حق چند راه ست ؟ به یک روایت گفت هزار راه بیش است و به روایتی دیگر گفت به عدد هر ذراتی از موجودات راهی ست به حق اما هیچ راه نزدیکتر و بهتر و سبک تر از آن نیست که راحتی به کسی رسد و ما بدین راه رفتیم و همه را بدین وصیت می کنیم. منبع اصلی : اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید / محمد...
-
گمشده
یکشنبه 26 دی 1395 21:36
مادر می گوید : دلتنگ نباش ! پیدایش می شود حتما . اما دریغ که نمی داند گم شده ی این قصه منم ! " رضا کاظمی "
-
حکم : توبه گرگ مرگ است
یکشنبه 26 دی 1395 21:26
یک نفر که به کار زشتی عادت کرده و دست بردار نیست و مردم هم از آن آگاهند اگر یک زمان اظهار ندامت کند ، مردم باور نمی کنند و این مثل را می گویند. گرگ پیری بود که در دوران زندگی اش حیوانات و جانوران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود. روزی تصمیم گرفت برای اینکه خداوند از اعمال گذشته اش چشم...
-
جان جهان
چهارشنبه 15 دی 1395 09:38
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمیپذیرم همه عمر با حریفان بنشستمی و خوبان تو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرم مده ای حکیم پندم که به کار درنبندم که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم نه نشاط بوستانم نه فراغ دوستانم...
-
باش
یکشنبه 12 دی 1395 08:59
من عشق توام چیز دیگری نیستم عاشق توام چیز دیگری نیستم نباشی ، نیستم . " عباس معروفی "
-
وقت عاشقی
سهشنبه 30 آذر 1395 08:19
یلدا پنجره ای ست که هر سویش تو باشی وقتِ عاشقانه شب زنده داری ست و بی تو بیشتر از هر شب تنهایی " سید محمد مرکبیان "
-
شکرخند
سهشنبه 23 آذر 1395 11:23
میان باغ حرامست بی تو گردیدن که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن و گر به جام برم بی تو دست در مجلس حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه به سنگ خاره درآموخت عشق ورزیدن اگر جماعت چین صورت تو بت بینند شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن کساد نرخ شکر در جهان پدید آید دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن...
-
دریغا دریغا
یکشنبه 21 آذر 1395 08:31
به هر تار جانم صد آواز هست دریغا که دستی به مضراب نیست ! " احمد شاملو " زاد روز شاعر حس های ناب
-
پاییزی ترین
پنجشنبه 18 آذر 1395 09:41
بوسه هایت انار می ترکاند نفس هایت سیب را می رساند آغوشت ابر را می باراند پاییز ترینی تو ... ! " عادل دانتیسم "
-
میهمان
پنجشنبه 11 آذر 1395 12:37
درخت می خواهم باشم؛ تا ریشه بدوانم در تو و هر روز... شاخه های تازه بدهد از تو دنیایم! درخت می خواهم باشم؛ ساده و صبور تا بمانم و رفتن ها را بگذارم برای باد... برای جاده ... در سرزمینت ؛ میهمانی اینچنین ؛ نمی خواهی!!؟ " عادل دانتیسم "
-
نارس
شنبه 6 آذر 1395 10:35
میان قاب عکس لبخند تو خالی ست کی می رسی ؟! میوه نارس پاییز ... " رضا کاظمی "
-
سفرنامه بخش بیست و هشتم : شهر طبریه
یکشنبه 30 آبان 1395 19:18
و از آن جا برفتم ، تلی دیدم ، زیر آن تل غاری بود که قبر مادر موسی علیه السلام در آن غار بود. زیارت آن جا دریافتم و از آن جا برفتم دره یی پیدا آمد ، به آخر آن دره دریایی پدید آمد کوچک ، و شهر طبریه بر کنار آن دریاست. طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش و بامزه ، وشهر بر غربی دریاست و...
-
حقیر
پنجشنبه 27 آبان 1395 23:59
و تو انگار کن که هرگز نبوده ای و من هرگز به نبودن تو بودن را چنین حقیر نینگاشته ام ! " عباس معروفی " پ.ن : بایسته ای چنان که تپیدن برای دل ! ... پس به دادم برس ای صبح امید !!
-
کم غایت توقع
پنجشنبه 27 آبان 1395 21:48
شهر ا ست پرحریفان و از هر طرف نگاری یاران صلای عشق است گر میکنید کاری چشم فلک نبیند زین طرفه تر جوانی در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری چون من شکسته ای را از پیش خود چه رانی کِم غایت توقع بوسی است یا کناری می بیغش است دریاب وقتی خوش است بشتاب سال دگر...
-
حاشا *
چهارشنبه 26 آبان 1395 21:38
ندانم کنون ، با که سودا کنم کجا جوشم و از چه پروا کنم نه یاری که راه مروت روم نه خصمی که با وی مدارا کنم نه عشقی که دل را به دریا زنم نه شوری که رو سوی صحرا کنم نه برقم که آتش زنم خرمنی نه ابرم که با گریه غوغا کنم بسی قصه از من بماند به جای اگر دفتر سینه را وا کنم چنان مانده م از بزم هستی جدا که از دور ، باید تماشا...
-
ورود
چهارشنبه 26 آبان 1395 14:33
خودت را دست کم نگیر این طور که تو از درهای بسته می آیی خدا هم نمی آید ! " رضا کاظمی "
-
سگال : رنج بیهوده
سهشنبه 25 آبان 1395 23:16
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند. یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد. علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی نه محقق بود نه دانشمند چارپاپی برو کتابی چند آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر باب هشتم / در آداب صحبت / حکایت سوم منبع اصلی : گلستان / مشرف الدین مصلح...
-
همنشین
سهشنبه 25 آبان 1395 22:59
منشین با بدان که صحبت بد گرچه پاکی ، ترا پلید کند آفتاب ار چه روشن است ، او را پاره ای ابر ، ناپدید کند " سنایی "
-
خردمندانه
دوشنبه 24 آبان 1395 09:25
همیشه مادرم به من می گفت : خردمندانه بخواه ؛ چون ممکن است هر چه بخواهی به دست بیاوری. پیام گمگشته / مارلو مورگان " روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار پ.ن : دنیای کتاب دنیایی بدون مرزه. جایی که می شه از مزرهای جغرافیا و زبان و مذهب و فرهنگ ... بدون خطر بگذری و با جهان ناشناخته درون و بیرون آشنا بشی. لذت چنین ماجراجویی...
-
گره
جمعه 21 آبان 1395 19:26
عشق یعنی دل به دل گره زدن آنطور که با دندان هم باز نشود! دوست داشتن یعنی دل به دل گره زدن آنطور که بعد از کلی کلنجار رفتن با ناخن شاید باز شود!... آنطور که تو دوستم داشتی، نه به دندان نیاز بود و نه به ناخن، کافی بود باد بوزد تا گره ها باز شوند! " عادل دانتیسم "
-
اشتباهات مبهم
سهشنبه 18 آبان 1395 21:42
- در نظر من هر نوع بدعتی ناشی از خطا است. حال به من بگویید آیا در علم هندسه نیز ممکن است بدعت گذاشت ؟ گوردن مهربان آهی کشید و گفت : خیر فرزند عزیزم ، همه ی مردم در قبول واقعیتی که به اثبات رسیده باشد متفق القولند. لیکن در مورد حقایق مبهم بسیار تشتت رای دارند. - پس بفرمایید : اشتباهات مبهم. به راستی اگر تنها یک حقیقت...
-
شیرین
دوشنبه 17 آبان 1395 09:31
وقتی نیستی بهانه می گیرد دلم تلخ می شود. سر راه یک چیز شیرین هم بخر نان و یک چیز شیرین. " عباس معروفی "